فقط تاو میدونی شبا وقتی میخوام بخوابم با چشمای خیس خوابم میبره شبایی هست که تا 2 بیدارم و فقط به زندگی که همش تو افسردگی سپری شده فکر میکنم و گریه میکنم کاش حداقل میتونستم درد دلام رو به یکی از نزدیکام بگم بدون اینکه مسخره شم و یا تحقیر کاش میشد حرفام رو بزنم اونا گوش بدن بدون توجیه کردن کاراشون
سخته که آدم تحقیر شه سخته که آدم دل شکسته شه تا 3 ماه ژیش فقط افسردگی مشکلم بود ولی از اون مدت به بعد دلم شکسته شد اون هم توسط خونواده ادم
به همه بد بین شدم خندم نمیاد حتی ساختگی بعد قضیه ای که احساس کردم تحقیر شدم توسط خونه هر وقت که بهش فکر میکنم فقط و فقط دوست دارم خودم رو بکشم ولی متاسفانه یا خوشبختانه جراتش رو ندارم
خیلی وقته که همش احساس نا امیدی میکنم موندم تو زندگی خودم شده غم و غصه زندگی یکنواخت آدمایی که حرفشون با دلشون یکی نیست خونواده ای که فکر میکنن بچه فقط نیاز به خوراک و پوشاک داره و هیچ مهم نیست که نیاز روحیش چی هست